26 فرهنگ

معلوم الحال

واژه‌نامه آزاد

در لغت به معنی کسی که احوال و اعمالش شناخته شده است. کنایه از آدم ناسالمی که برای اثبات نادرستی او نیازی به دلیل و مدرک نیست.