دستکش
واژهنامه آزاد
دستکَش:1. دستچین شده، زبده و نمونه. چنان که در شاهنامه آمده:کز اسپان تو باره ای دستکش/ کجا بر خرامد بافراز خوش.
2. نیازمند، وابسته. چنان که در شعر نظامی آمده:ساقی شب دستکش جام تست/ مرغ سحر دستخوش نام تست.
3. نوعی نان که با دست خالی به تنور داغ می چسبانند. در شعر نظامی امده:دستکش کس نیم از بهر گنج/ دستکشی میخورم از دست رنج