خنگ
واژهنامه آزاد
(kheng) به معنی بهانه گیری و آرام نگرفتن کودک. مثال:بچه خنگ شده بود بردمش پارک. توجه: خنگ به این معنی هیچ ارتباط معنایی باواژه (کودن) ندارد. (خِنگ) معمولاً با خرابی میآید، به معنی خرابکاری عمدی یا غیر عمدی بیغوله - شهری که بر اثر یک حادثه طبیعی تخریب شده باشد و شهری جدید در نزدیکی آن بنا نهند. (شیرازی) خُنگ؛ صفتی برای قالی که پرزهای آن ساییده شده باشد.