گنجاندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام دن، بار کردن، پُر کردن، بارگیریکردن، بار کشتی کردن، بار زدن، گنجیدن، جا گرفتن، ظرفیت را تکمیل کردن، پُر کردن (تکمیل کردن) بستهبندی کردن، پوشاندن