گرفتن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: مناسبات ملکی
، ستاندن، اخذ کردن، برداشتن، بهدست آوردن، کسب کردن، یافتن، پذیرفتن، دریافت کردن، پس گرفتن
اجازۀ ورود دادن، پذیرا شدن، نگهداشتن، نگهداری کردن، تحت انقیاد درآوردن، دراختیار گرفتن
جلو زدن
بازداشت کردن، زندانی کردن، بهدامانداختن
ارث بردن
گرد آوردن، جمع کردن
چیدن، کاشتن
ربودن، دزدیدن
کمکردن، منها کردن
اقتباس کردن، تقلیدکردن، استخراج کردن، درآوردن
فهمیدن
اجازه گرفتن (خواستن)