کلهشقبودن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: اختیار فردی؛ عام
کلهشقبودن، سرسخت بودن، سرسختی کردن، پافشاری کردن، مصمم بودن
مطمئن بودن
لجکردن، سر لج افتادن، سماجت کردن، ترشرو بودن
ثبات داشتن، مقاومت کردن
توبهنکردن
مستبد بودن، سخت گرفتن، قبول نداشتن
جاهل بودن، متعصب بودن، پیشداوری کردن
انعطاف نداشتن، محکمایستادن، چسبیدن
سنتی بودن، به سنتهاوفادار بودن
پشیمان نشدن
سنگر را حفظ کردن، تسلیم نشدن، تمکین نکردن
گوش نکردن، گوش ندادن