کشف کردن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: نتیجۀ استدلال
کردن، یافتن، پیدا کردن، دسترسی یافتن، رسیدن، برخوردن، برخورد کردن، تجربه کردن
متوجه شدن، دستگیرش شدن، پی بردن▼
روشن کردن، درآوردن، ظاهر کردن
رسوا کردن، پرده دریدن، برسربازار نهادن، افشا کردن
تویآسمانها دنبال کسی گشتن
پرسیدن، جُستن، تله گذاشتن