پریشان
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: نظم
شفته:] پریش، مغشوش، سردرگم، دستپاچه، نامرتب، پریشان خیال، سرگشته، گیج، مستغرق، مجذوب، رویایی، حواسپرت
مضطرب، سرگشته، شیدا، سرگردان، حیران، متحیر، هاجوواج، دودل، مردد، بلاتکلیف، کلافه، درمانده، فرومانده، واخورده
سرگردان، ازجنگبرگشته، دربهدر، ریشهکنشده، جابهجاشده، آواره
ژولیده، کثیف
[وضعیت آشفته:] آشفته▲