25 فرهنگ

پریشان

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: نظم شفته:] پریش، مغشوش، سردرگم، دست‌پاچه، نامرتب، پریشان خیال، سرگشته، گیج، مستغرق، مجذوب، رویایی، حواس‌پرت مضطرب، سرگشته، شیدا، سرگردان، حیران، متحیر، هاج‌وواج، دودل، مردد، بلاتکلیف، کلافه، درمانده، فرومانده، واخورده سرگردان، ازجنگ‌برگشته، دربه‌در، ریشه‌کنشده، جابه‌جاشده، آواره ژولیده، کثیف [وضعیت آشفته:] آشفته▲