26 فرهنگ

نزدیکی

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: بُعد م] نزدیکی، کوتاهی فاصله همسایگی، مجاورت قرابت، خویشاوندی تقریب، برآورد، تخمین به‌هم نزدیکشدن، تقرب، تقارب، همگرایی، تلاقی، برخورد جماع حضیض