26 فرهنگ

منقطع

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: کمیت نقطع، نامتحد، مقطع، ناپیوسته، گسسته، گسیخته جدا▼، جداشدنی▼، شکسته▼ متوقف بریده، پاره، متفرق شُل، لَق، آزاد، هرز، واگذارده مستقل تکه‌تکه عددوار، مقطعه