26 فرهنگ

مقتضی

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: اختیار آتی قتضی، مصلحت‌آمیز، مصلحتی، توصیه‌شده، مناسب، به‌حق ضروری، واجب، بایسته، جبری لازم، موردنیاز سیاسی، انتخاب‌شده، سیاست‌آمیز، استصوابی، چاره، علاج‌کننده صواب مصلحت‌بین، باسیاست بنابه‌اقتضایموقعیت، برحسب موقع، استطراداً، خیراندیشانه، مستلزم