25 فرهنگ

مقتدر

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: ارادۀ اجتماعی عام قتدر، ذیصلاح، درقدرت، صاحب‌منصب، قادر، توانا چیره، مستولی، غالب، متبوع، تبعیت‌شده، مطاع، اطاعت‌شده، متنفذ، بانفوذ، مالک‌الرقاب، صاحب‌اختیار، بالا، بالادست، مستکبر استبدادی، استکباری، حاکمانه، صاحب اعتبار مطلق، عالمگیر