خام
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: عمل داوطلبانه
سادهلوح، بیغلوغش، بیتزویر، بیتکلف، ناشی، صادق، بیریا، روراست، بیگناه
ناآزموده، ناپخته، بیتجربه
سادهدل، خوشباور، زودباور
رُک، بیرودربایستی، صریح
بیتربیت، بیاصل، بیابانی، بدوی
بسیط، ساده
بیپیرایه، کلام ساده ◄ ساده و بیپیرایه
[حالت اسمی ◄ شخص خام▲]