توانستن

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: علیت توانستن، قادر بودن، توانایی(یارای) کاری را داشتن، اجرا کردن، کردن عُرضه داشتن، بخار داشتن توان داشتن دست یافتن، کردن سر ساییدن، کفایت (لیاقت) داشتن، ماهر بودن کنترل کردن، حکمرانی کردن تحمیل کردن، اجبار کردن، مجبور کردن ازکسی آمدن، ازکسی کاری برآمدن، برآمدن از(ازدستِ) کسی، چیزی بار کسی بودن یاریکردن