بیطرف
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: اختیار فردی؛ عام
فاقد ترجیح، خنثی، خنثا، غیرمتعهد، ناوابسته، بامدارا
آمادۀ شنیدن، تصمیم نگرفته، مردد، دودل، شکاک، نامصمم
میانهرو، ملایم
درهرحال راضی، بیعلاقه، بیانگیزه، بیتفاوت، بدون سلیقۀ خاص، بیسلیقه
غیرصریح، طفرهرو
بدون اخلاقیات، لامذهب
غیرمتعصب، بیغرض، منصف، عادل
بیزار