25 فرهنگ

بیکار

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: عمل داوطلبانه بیکار، عاطل، هیچ‌کاره، معطل، بلاتکلیف بیحرکت، ساکن، غیر فعال، راکد منقرض