بازداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ازداشتن، نگهداشتن، جلوگیریکردن، گرفتن، جلوی کسی را گرفتن، آهسته کردن بازداشتن، منصرف کردن محدود کردن