حبه

فرهنگ فارسی معین

(حَ بِّ) [ ع . حبة ] (اِ.) 1 - یک دانه ، یک حب . ج . حبات . 2 - مقدار کم ، اندکی . 3 - یک ششمِ دانگ .

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

خرید اشتراک
افزودن واژه
افزونه مرورگر
درباره
ارتباط با ما