26 فرهنگ

ترجمه مقاله

whipstitch

/ˈ(h)wipˌstiCH/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

whipstitch، مکث کوتاه، اهل بخیه، دارای مرز کردن، در مرز زمین شخم زدن