26 فرهنگ

uniform

/ˈyo͞onəˌfôrm/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لباس فرم، اونیفورم، یک نواخت کردن، یکسان، یک شکل، متحد الشکل، یک نواخت، یک دست، یک ریخت