26 فرهنگ

unctions

/ˈəNG(k)SHən/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

وظایف، تدهین، مرهم گذاری، مرهم، روغن، روغن مالی، چرب زبانی، حظ، تلذذ، نرمی، لینت، پربرکتی