26 فرهنگ

troth

/trôTH,trōTH/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سرزنش، نامزد، سرسپردگی، وفا، وفاداری، پیمان، نامزد کردن، راستی، از روی ایمان، نامزدی