trim/trim/دیکشنری انگلیسی به فارسیتر و تمیز، وضع، حالت، زینت دادن، تراشیدن، درست کردن، اراستن، پیراستن، چیدن، سرشاخه زدن، مرتب، پاکیزه، مواظب