26 فرهنگ

transpiring

/tranˈspī(ə)r/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فراموشی، رخنه کردن، فاش شدن، بیرون آمدن، نشر کردن، نفوذ کردن، بخار پس دادن، فراتراویدن، روی دادن