26 فرهنگ

ترجمه مقاله

trailed

/trāl/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دنباله دار، دنباله دار بودن، اثر پا باقی گذاردن، بدنبال کشیدن، بدنبال حرکت کردن، طفیلی بودن، دنباله داشتن