26 فرهنگ

tour

/to͝or/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تور، سفر، گشت، سیاحت، مسافرت، ماموریت، سیر، نوبت، سیاحت کردن، گشت کردن، جهانگردی کردن، سیر کردن