26 فرهنگ

touch

/təCH/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دست زدن به، حس لامسه، لمس دست زنی، پرماس، احساس با دست، زدن، لمس کردن، پرماسیدن، رسیدن به، متاثر کردن، متاثر شدن