26 فرهنگ

swathe

/swäT͟H,swāT͟H/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

شلاق زدن، نوار، راه باریک، پیچیدگی، ردیف باریک، اثر ماشین چمن زنی، فتق بند، پیچیدن، قنداق کردن