26 فرهنگ

ترجمه مقاله

suspend

/səˈspend/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تعلیق، معلق کردن، موقوف کردن، اویزان شدن یا کردن، اندروا بودن، موقتا بیکار کردن، معوق گذاردن