26 فرهنگ

stock

/stäk/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

موجودی، در انبار، سهم، قنداق، سرمایه، موجودی کالا، قنداق تفنگ، تنه، نیا، مواشی، پیوندگیر، کنده، مایه، سهمیه، ته ساقه، دسته ریشه، پایه، یدکی، ذخیره، تخته، انبار کردن، به موجودی افزودن، ذخیره کردن، موجود، اماده، حاضر