26 فرهنگ

stew

/st(y)o͞o/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خورشت، تاس کباب، نگرانی، گرمی، داغی، دم کردن، اهسته جوشانیدن، اهسته پختن، با اتش ملایم پختن