26 فرهنگ

star

/stär/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ستاره، اختر، کوکب، نشان ستاره، نجم، خط سفید پیشانی اسب، درخشیدن، باستاره زینت کردن، ستاره نمایش وسینماشدن