26 فرهنگ

standard

/ˈstandərd/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

استاندارد، معیار، الگو، قالب، شعار، نمونه قبول شده، علم، نشان، پرچم، متعارف، مرسوم، متعارفی، همگون، قانونی