26 فرهنگ

sphere

/sfi(ə)r/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کره، حوزه، قلمرو، محیط، گوی، فلک، دایره، رشته، جسم کروی، گردون، حدود فعالیت، دایره معلومات، احاطه کردن، بصورت کره دراوردن