26 فرهنگ

spells

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جادوها، طلسم، افسون، دوره، جادو، حمله، جذابیت، هجی کردن، املاء کردن، درست نوشتن، پی بردن به، طلسم کردن، دل کسی را بردن