26 فرهنگ

snarl

/snärl/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مارمولک، شوریدگی، گره، تله، کمند، گرفتاری، گوریدگی، بغرنجی، دندان قروچه کردن، نمودار کردن، بغرنج کردن، غرولند کردن، گره خوردن