25 فرهنگ

sliver

/ˈslivər/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

چاقو، خرده، قاش، تراشه، تکه باریک، ته جاروب، فتیله نخ، بریدن، قاش کردن، تراشه کردن، چاک خوردن