26 فرهنگ

slab

/slab/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اسلب، تخته سنگ، ورقه، قطعه، تکه، لوحه، باریکه، لیز، چسبناک، تکهتکه کردن، با اره تراشیدن، باریکه باریکه شدن، لزج