26 فرهنگ

skid

/skid/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اسکید، ترمز ماشین، تخته پل، تير حائل، تیر پایه، غلتگاه، راهشکست، مسیر سقوط، سریدن، لغزیدن، ترمز کردن، سرانیدن