26 فرهنگ

ترجمه مقاله

skates

دیکشنری انگلیسی به فارسی

اسکیت ها، ادم پست، اسب مردنی، لقمه ماهی، ماهی چهار گوش، کفش یخ بازی، کفش چرخدار، اسکیت بازی کردن، سرسره بازی کردن