26 فرهنگ

ship

/SHip/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کشتی، سفینه، ناو، کشتی هوایی، جهاز، هواپیما، مرکوب، با کشتی حمل کردن، سوار کشتی شدن، فرستا دن