26 فرهنگ

serve

/sərv/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خدمت، خدمت کردن، پیشخدمتی کردن، خدمت انجام دادن، بکار رفتن، بدرد خوردن، توپ را زدن، خوراک دادن