26 فرهنگ

sense

/sens/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

احساس، حس، مفهوم، معنی، شعور، جهت، مضمون، هوش، حس تشخیص، حواس پنجگانه، مفاد، حس کردن، فهمیدن، احساس کردن، دیدن، دریافتن، پی بردن