26 فرهنگ

scold

/skōld/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ترساندن، ادم بد دهان، زن غرولندو، عفریته، اوقات تلخی کردن، سرزنش کردن، چوبکاری کردن، بدحرفی کردن