26 فرهنگ

ترجمه مقاله

rustles

/ˈrəsəl/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مزرعه، خش خش، صدای برگ خشک، خش خش کردن، صدا کردن، صدا دراوردن از، صدای برگ خشک ایجاد کردن