26 فرهنگ

rib

/rib/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دنده، گوشت دنده، ضلع، تکه گوشت دندهدار، هر چیز شبیه دنده، نهر کندن، دنده دار کردن، پشت بند زدن، مرز گذاشتن، شیار دار کردن