26 فرهنگ

ترجمه مقاله

resolve

/-ˈzôlv,riˈzälv/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

برطرف کردن، تصمیم، عمد، رفع کردن، تصمیم گرفتن، عزیمت کردن، مقرر داشتن، رای دادن