26 فرهنگ

relation

/riˈlāSHən/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

رابطه، ارتباط، نسبت، وابستگی، مناسبت، خویشاوند، خویش، طرز برخورد، شرح، کارها، نقل قول، علاقه