26 فرهنگ

reimbursed

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بازپرداخت شده، پرداختن، خرج چیزی را دادن، باز پرداخت کردن، باز پرداختن، جبران کردن، هزینه کسی یا چیزی را پرداختن