26 فرهنگ

rehabilitating

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بازسازی، دوباره ساختن، نوتوان کردن، توانبخشی کردن، دارای امتیازات اولیه کردن، تجدید اسکان کردن، اعاده حیثیت کردن، ترمیم کردن، بحال نخست برگرداندن